
چگونه پلن دیجیتال مارکتینگ بنویسیم؟ همراه با نمونه برنامه ریزی تبلیغات دیجیتال
پلن دیجیتال مارکتینگ نقشه راهی است که به شما نشان میدهد کجا باید بروید، از چه ابزارهایی استفاده کنید، چطور مخاطبان را جذب کرده و چگونه بودجهتان را به بهترین شکل مدیریت کنید. این پلن به شما کمک میکند تا هر حرکت را حسابشده انجام دهید، روی استراتژیهای مؤثر سرمایهگذاری کنید و کسبوکارتان را به نقطهای برسانید که همیشه آرزویش را داشتید.
فرقی ندارد که صاحب یک اپلیکیشن موبایل، فروشگاه اینترنتی یا حتی یک استارتاپ نوپا باشید؛ بدون یک برنامهریزی درست، ممکن است در دنیای دیجیتال گم شوید. اما اگر نقشه درستی داشته باشید، میتوانید نه تنها مسیر را پیدا کنید، بلکه از رقبایتان هم جلو بزنید. آمادهاید تا مسیر موفقیتتان را باهم طراحی کنیم؟ همراهمان باشید.
پلن دیجیتال مارکتینگ چیست؟
فرض کنید یک بازی موبایلی ساختهاید و میخواهید آن را در بازار عرضه کنید. اگر بدون برنامهریزی جلو بروید، شاید کمی نصب بگیرید، اما خیلی زود متوجه میشوید که نه تعداد دانلودها بالا میرود، نه کاربران به بازی وفادار میمانند. اینجا برنامه ریزی تبلیغات دیجیتال به کارتان میآید. این پلن در واقع یک نقشه راه است که مشخص میکند چطور باید اپلیکیشن یا بازی خود را به کاربران معرفی کنید، چطور آنها را درگیر نگه دارید و چطور درآمدزایی کنید.
بدون این برنامه، تبلیغات و فعالیتهای بازاریابی شما مثل تیرهای در تاریکی خواهد بود. مثلا ممکن است هزینه زیادی برای تبلیغات در شبکههای اجتماعی صرف کنید، اما نتیجهای نگیرید چون استراتژی درستی برای جذب کاربران نداشتهاید. اما اگر بدانید چه کسانی به بازی یا اپلیکیشن شما علاقه دارند، کجا میتوانید به آنها دسترسی پیدا کنید و چه محتوایی آنها را جذب میکند، هم هزینهها را بهتر مدیریت کرده و هم شانس موفقیت خود را چند برابر میکنید.
پلن دیجیتال مارکتینگ بخشهای مختلفی دارد، از تعیین اهداف و شناخت بازار گرفته تا انتخاب کانالهای تبلیغاتی مناسب. مثلا اگر یک اپلیکیشن مدیریت مالی ساختهاید، شاید تبلیغات در موتورهای جستوجو موثرتر از تبلیغات ویدیویی باشد. اما اگر بازی موبایلی دارید، تبلیغات درونبرنامهای یا همکاری با استریمرهای بازی میتواند نتیجه بهتری بدهد. نکته مهم این است که نمونه پلن مارکتینگ سندی نیست که یک بار بنویسید و کنار بگذارید، بلکه راهنمایی است که مسیر شما را مشخص میکند و باید مرتب آن را بهروزرسانی کرده تا همیشه در مسیر درستی حرکت کنید.
چرا به یک پلن دیجیتال مارکتینگ نیاز دارید؟

نمونه پلن دیجیتال مارکتینگ
فرض کنید یک استودیوی بازیسازی کوچک راه انداختهاید و اولین بازی موبایلیتان را ساختهاید. بازیتان سرگرمکننده است، گرافیک جذابی دارد و از لحاظ فنی هم مشکلی ندارد. اما وقتی آن را منتشر میکنید، تعداد نصبها آنطور که انتظار داشتید بالا نمیرود. تبلیغات هم کردهاید، ولی کاربران بعد از چند دقیقه بازی کردن، اپلیکیشن را حذف میکنند. مشکل کجاست؟ شما یک پلن دیجیتال مارکتینگ ندارید!
یک برنامهریزی درست برای بازاریابی دیجیتال به شما کمک میکند تا ایدههای بازاریابی خود را نظم بدهید، مسیر تبلیغاتیتان را مشخص کنید و مهمتر از همه، بفهمید که چطور میتوانید کاربران را جذب و حفظ کنید. مثلا اگر قرار است بازیتان را در بازار منتشر کرده و تبلیغات جستجوی بازار را فعال کنید، با داشتن نمونه پلن مارکتینگ از قبل مشخص میکنید که چه مقدار بودجه نیاز دارید، کلمات کلیدی مناسب کدامها هستند و چه زمانی باید کمپین را اجرا کنید. این یعنی دیگر سر در گم نخواهید شد و میتوانید عملکردتان را گامبهگام بررسی کنید.
نظم دادن به مسیر بازاریابی
یکی از مشکلاتی که کسبوکارها، مخصوصا استارتاپها و تیمهای توسعهدهنده بازی با آن مواجه هستند، پراکنده بودن ایدهها و استراتژیهای تبلیغاتی است. بدون داشتن یک برنامه مشخص، ممکن است یک ماه تمام هزینهها را صرف تبلیغات در شبکههای اجتماعی کنید و ماه بعد به سراغ اینفلوئنسرها بروید، بدون اینکه بدانید کدام روش واقعا نتیجه میدهد. اما اگر از اول یک نمونه پلن مارکتینگ داشته باشید، همه چیز روشن است؛ مشخص میکنید که مثلا ابتدا تبلیغات درونبرنامهای را تست کنید، بعد روی سئوی اپ استور (ASO) تمرکز کنید و در نهایت کمپینهای ویدیویی راه بیندازید.
ارتباط با تیم و هماهنگی آسانتر
برنامه ریزی تبلیغات دیجیتال فقط برای مدیر مارکتینگ نیست، بلکه همه اعضای تیم، از توسعهدهنده گرفته تا طراح و مدیر محصول، باید بدانند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. مثلا اگر تیم توسعه بداند که برنامه تبلیغاتی شما چیست، میتواند روی بخشهایی از اپلیکیشن که برای جذب کاربر مهمتر هستند، تمرکز بیشتری بگذارد. یا اگر تیم محتوا بداند که استراتژی تبلیغاتی شما روی جذب کاربران از طریق مقالات آموزشی است، میتواند مطالب جذابتری تولید کند.
کنترل هزینهها و منابع
بدون برنامهریزی ممکن است بودجهتان را جایی خرج کنید که بازدهی کمی دارد. مثلا اگر شما یک اپلیکیشن یادگیری زبان داشته باشید، تبلیغ در شبکههای اجتماعی ممکن است کاربران زیادی را جذب کند، اما آیا این کاربران واقعاً به یادگیری زبان علاقه دارند؟ شاید تبلیغات در موتورهای جستوجو که افراد دقیقاً به دنبال “بهترین اپلیکیشن یادگیری زبان” هستند، بازدهی بیشتری داشته باشد. وقتی برنامه داشته باشید، میدانید که چقدر باید هزینه کنید، روی چه بخشهایی سرمایهگذاری کرده و چطور منابع را بهینه مصرف کنید.
افزایش شانس موفقیت اپلیکیشن یا بازی شما
مهمترین دلیل داشتن یک پلن دیجیتال مارکتینگ این است که به شما کمک میکند مسیر درست را پیدا کنید. شاید در ابتدا همه چیز گیجکننده به نظر برسد، اما با داشتن یک برنامه مدون میتوانید با اطمینان بیشتری تصمیم بگیرید، آزمون و خطاهای کمتری داشته باشید و بازی یا اپلیکیشن خود را به بهترین شکل به کاربران معرفی کنید.
حالا دیگر وقت نوشتن پلن دیجیتال مارکتینگ شماست

پلن دیجیتال مارکتینگ خود را بنویسید
امروز روزی است که میتوانید اولین قدمهای واقعی را برای موفقیت کسبوکارتان در دنیای دیجیتال بردارید. شاید از قبل ایدههایی در ذهن داشته باشید، اما هیچچیز به اندازه یک پلن دیجیتال مارکتینگ ساختاریافته نمیتواند به شما کمک کند تا مسیر را با اطمینان بیشتری طی کنید. اینجا جایی است که استراتژیها، اهداف و ابزارها در کنار هم قرار میگیرند و به شما اجازه میدهند تا به شکلی هدفمند و مؤثر وارد میدان رقابت شوید.
پس بگذارید با هم شروع کنیم! از تعریف اهداف گرفته تا انتخاب کانالهای مناسب و تنظیم بودجه، همه چیز را گام به گام در ادامه به شما آموزش میدهیم. پس قلم و کاغذ را آماده کنید، چون از همین حالا میتوانید برنامه ریزی تبلیغات دیجیتال خود را انجام دهید.
اولین قدم این است که هدفتان را مشخص کنید
فرض کنید شما یک بازی موبایلی در سبک ماجراجویی هیجانانگیز ساختهاید، اما هنوز تعداد دانلودهایش کم است. حالا سوال اینجاست که دقیقا قرار است به چه عددی برسید؟ ۱۰ هزار دانلود در یک ماه؟ ۵۰ هزار کاربر فعال هفتگی؟ یا اینکه فقط میخواهید دیده شوید و بازی شما بین کاربران دستبهدست شود؟ اگر هدف مشخصی نداشته باشید، مثل این است که بدون هدف تیراندازی کنید و امیدوار باشید که اتفاقی به هدف بخورید!
اولین قدم در طراحی نمونه پلن مارکتینگ، مشخص کردن مقصدی روشن است. یعنی دقیقا بدانید که از این همه تبلیغات و استراتژیهای بازاریابی چه چیزی میخواهید. اگر فقط بگویید “میخواهیم معروف شویم” یا “میخواهیم کاربر بیشتری جذب کنیم”، خیلی کلی و مبهم است. اما اگر بگویید “میخواهیم تا پایان فصل ۱۰۰ هزار نصب فعال داشته باشیم” یا “میخواهیم نرخ تبدیل کاربر به مشتری را ۳۰٪ افزایش دهیم”، حالا یک هدف واقعی دارید که قابل اندازهگیری است.
هدفتان را با شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) بسنجید
تصور کنید شما یک اپلیکیشن مدیریت مالی ساختهاید. یکی از مهمترین شاخصهای موفقیت شما این است که کاربران فقط دانلود نکنند، بلکه واقعا از برنامه استفاده کنند. پس یکی از KPIهای شما میتواند این باشد که مثلا “۷۰٪ از کاربرانی که اپلیکیشن را نصب میکنند، حداقل یک تراکنش ثبت کنند”. این یک هدف مشخص و قابل اندازهگیری است که نشان میدهد کاربران فقط نصب نمیکنند و بعد فراموشش کنند.
همین ماجرا برای بازیها هم هست. اگر بازی شما رایگان است اما درآمدش از تبلیغات یا خریدهای درونبرنامهای تأمین میشود، باید شاخصهایی مثل “میانگین زمان بازی کردن در روز” یا “نرخ خرید آیتمهای درون بازی” را بررسی کنید. اگر این اعداد پایین باشند، یعنی چیزی در مارکتینگ یا طراحی محصول مشکل دارد و باید مسیر را اصلاح کنید.
هدفگذاری را با مدل SMART انجام دهید
حالا که متوجه شدیم باید اهداف واضح و مشخص داشته باشیم، بیایید سراغ یک روش استاندارد برای تنظیم این اهداف؛ مدل SMART که پنج ویژگی اصلی برای یک هدف درست را تعریف میکند: مشخص (Specific)یعنی باید کاملا دقیق بگویید چه چیزی را میخواهید به دست بیاورید. مثلا به جای “میخواهیم کاربران بیشتری داشته باشیم”، بگویید “میخواهیم تعداد کاربران فعال ماهانه را ۲۰٪ افزایش دهیم”.
قابل اندازهگیری (Measurable)یعنی بدون عدد و رقم، هیچ هدفی قابل پیگیری نیست. مثلا اگر میخواهید آگاهی از برند خود را بالا ببرید، باید بگویید “میخواهیم تا سه ماه آینده تعداد بازدیدهای صفحات فرود سایتمان را به ۵۰ هزار برسانیم”. قابل دستیابی (Attainable)یعنی اهدافی که غیرواقعی باشند، فقط باعث دلسردی میشوند. مثلا اگر یک بازی تازه منتشر شده دارید، هدفگذاری برای رسیدن به یک میلیون دانلود در یک ماه غیرمنطقی است. در عوض میتوانید هدفی بگذارید که متناسب با بودجه و تواناییهای تیم شما باشد.
مرتبط (Relevant)یعنی هر هدفی که میگذارید، باید واقعا به رشد کسبوکار شما کمک کند. مثلا اگر فروش اشتراک ماهانه اپلیکیشن برایتان مهم است، صرفا افزایش تعداد نصبها مهم نیست؛ بلکه تعداد کسانی که بعد از نصب، اشتراک میخرند، اهمیت دارد. زماندار (Timely)هم یعنی هر هدفی باید یک بازه زمانی مشخص داشته باشد. مثلا “میخواهیم تا سه ماه آینده تعداد نصبهای اپلیکیشن را دو برابر کنیم”. اگر این بازه زمانی نباشد، هیچ وقت متوجه نمیشوید که آیا دارید درست پیش میروید یا نه.
هدفهای واقعی، نتیجههای واقعی

برنامه ریزی تبلیغات دیجیتال
یک استودیوی بازیسازی که هدفش را “افزایش درآمد از تبلیغات درون بازی” تعیین کرده، باید دقیقا مشخص کند که چطور قرار است به این هدف برسد. آیا قرار است نرخ نمایش تبلیغات را افزایش دهد؟ یا قرار است تعامل کاربران با تبلیغات را بیشتر کند؟ اگر متوجه شود که مثلا کاربران بعد از دیدن دو تبلیغ از بازی خارج میشوند، شاید باید در تعداد نمایش تبلیغات یا نحوه ارائه آن بازنگری کند.
پس داشتن یک پلن دیجیتال مارکتینگ بدون تعیین اهداف مشخص، مثل این است که بدون نقشه بخواهید یک شهر را بگردید. شما باید دقیقا بدانید که کجا میروید، چطور به آنجا خواهید رسید و از چه ابزارهایی برای اندازهگیری موفقیتتان استفاده خواهید کرد.
بعد از تعیین هدف، حالا نوبت شناسایی مخاطبان اصلی شماست
یک اپلیکیشن یا بازی بینظیر ساختهاید، اما چرا آنطور که انتظار داشتید دانلود نمیشود؟ شاید دلیلش این باشد که هنوز دقیقا نمیدانید برای چه کسی تبلیغ میکنید. در دنیای بازاریابی، مثل یک تکتیرانداز حرفهای باید هدف را درست انتخاب کنید، وگرنه هرچقدر هم تیر بیندازید، به نتیجهای نمیرسید.
شناخت مخاطب مهمترین قدم برای هر کمپین بازاریابی است. اگر ندانید چه کسانی به محصول شما نیاز دارند، چطور میخواهید برایشان تبلیغ کنید؟ فرض کنید یک اپلیکیشن برنامهریزی روزانه ساختهاید. آیا باید سراغ دانشآموزانی بروید که دنبال مدیریت تکالیفشان هستند یا کارمندان پرمشغلهای که میخواهند وظایف کاریشان را منظم کنند؟ هر کدام از این گروهها نیازهای متفاوتی دارند و برای جذبشان باید مسیرهای جداگانهای در نظر بگیرید.
پرسونای مشتری چیست و چرا باید جدیاش بگیرید؟
پرسونای مشتری یعنی شناخت دقیق از افرادی که قرار است محصول یا خدمات شما را بخرند. باید بفهمید که مشتریان ایدهآل شما چه کسانی هستند، چه ویژگیهایی دارند و از چه طریقی میتوان به آنها دسترسی پیدا کرد. این کار باعث میشود تبلیغاتتان هدفمندتر باشد و به جای هزینههای بینتیجه، کاربران واقعی و فعال جذب کنید.
مثلا اگر یک اپلیکیشن آموزش زبان ساختهاید، ممکن است برخی از کاربران شما نوجوانانی باشند که میخواهند برای امتحانات مدرسه آماده شوند. اما دستهای دیگر، مهاجرانی هستند که برای زندگی در کشور جدیدشان به یادگیری زبان نیاز دارند. این دو گروه کاملا متفاوتاند، پس نحوه تبلیغ شما هم نباید یکسان باشد. نوجوانان بیشتر در اینستاگرام و یوتیوب وقت میگذرانند، اما مهاجران ممکن است به دنبال راهنماهای آموزشی در وبسایتهای تخصصی بگردند. اگر این تفاوتها را در نظر نگیرید، بودجه تبلیغاتیتان را بیهوده هدر دادهاید.
مشتریان باارزش بالا را شناسایی کنید
همه مشتریان به یک اندازه ارزشمند نیستند. برخی فقط یک بار از شما خرید میکنند و دیگر برنمیگردند، اما بعضیها تبدیل به کاربران وفادار میشوند و در طول زمان، درآمد بیشتری برایتان به همراه میآورند. این افراد همان مشتریان باارزش بالا هستند که باید آنها را پیدا کنید و تمرکز بیشتری روی جذبشان بگذارید.
در بازیهای موبایلی، بعضی از کاربران فقط برای سرگرمی بازی میکنند و هرگز حاضر نیستند هزینهای بپردازند. اما بعضیها عاشق رقابت هستند و برای خرید آیتمهای درون بازی هزینه میکنند تا سریعتر پیشرفت کنند. اگر بتوانید این گروه دوم را پیدا کنید، نهتنها درآمد شما افزایش مییابد، بلکه جامعهای از کاربران فعال و علاقهمند هم خواهید داشت که بازی شما را به دوستانشان معرفی میکنند.
شناخت درست بازار هدف، کلید موفقیت در تبلیغات
شاید تبلیغ شما هزاران بازدید داشته باشد، اما اگر این بازدیدها از سوی افرادی باشد که علاقهای به محصول شما ندارند، هیچ ارزشی نخواهد داشت. مثلا اگر تبلیغ یک بازی اکشن را برای کسانی نمایش دهید که فقط به بازیهای پازلی علاقه دارند، حتی اگر بازی را دانلود کنند، بعد از چند دقیقه آن را پاک خواهند کرد.
یکی از نشانههای واضح این اشتباه، نرخ پرش بالا است. وقتی کاربران به صفحه دانلود اپلیکیشن یا سایت شما میآیند و بدون هیچ تعاملی خارج میشوند، یعنی تبلیغ شما به دست افراد درستی نرسیده است. این یعنی پولتان را برای جلب توجه کسانی هدر دادهاید که اصلا قرار نبود مشتری شما باشند.
چطور مخاطبان واقعی خود را پیدا کنیم؟

شناسایی مخاطبان هدف
برای پیدا کردن مخاطبان مناسب، بهترین راه این است که دادههای فعلیتان را بررسی کنید. ببینید چه کسانی بیشترین تعامل را با اپلیکیشن یا سایت شما دارند. اگر بازی شما بیشتر توسط نوجوانان دانلود میشود، پس باید تبلیغاتتان را جایی نمایش دهید که نوجوانان حضور دارند، مثلا شبکههای اجتماعی پرطرفدار بین آنها.
بررسی رفتار رقبا هم میتواند کمککننده باشد. ببینید آنها چه کسانی را هدف گرفتهاند و از چه روشهایی استفاده میکنند. همچنین میتوانید با نظرسنجی از کاربران فعلی بفهمید که چرا از محصول شما استفاده میکنند و چه انتظاری از آن دارند.
اگر بتوانید این اطلاعات را به درستی تحلیل کنید، دیگر لازم نیست هزینههای سنگین تبلیغاتی انجام دهید تا نتیجه بگیرید. کافی است مخاطبان واقعی خود را پیدا کنید و به جای تلاش بیهوده برای جلب توجه همه، فقط روی همان دستهای تمرکز کنید که بیشترین شانس تبدیل شدن به مشتری وفادار را دارند.
رقبا را زیر ذرهبین بگذارید
اگر بخواهید در یک مسابقه دو شرکت کنید، اولین کاری که میکنید چیست؟ قطعا بررسی میکنید که چه کسانی قرار است با شما رقابت کنند، چقدر سریع هستند، نقاط قوت و ضعفشان چیست و چه مسیری را برای رسیدن به خط پایان انتخاب کردهاند. دنیای کسبوکار و بازاریابی هم دقیقا همینطور است. اگر ندانید با چه کسانی رقابت میکنید، شانسی برای جلو زدن از آنها ندارید.
یک آنالیز رقابتی یعنی بررسی دقیق رقبای اصلی، نقاط ضعف و قوت آنها و البته پیدا کردن فرصتهایی که میتوانید از آنها استفاده کنید. شاید متوجه شوید که آنها روی یک قشر خاص از مشتریان تمرکز کردهاند و بخشی از بازار را نادیده گرفتهاند. شاید بفهمید که تبلیغاتشان در یک کانال خاص خیلی خوب جواب داده و شما هم میتوانید از همان مسیر، اما با رویکردی خلاقانهتر وارد شوید.
چه چیزی باعث میشود یک تحلیل رقابتی ارزشمند باشد؟
تحلیل رقبا فقط یک کار تشریفاتی نیست که بخواهید برای گزارشهای مدیریتی انجام دهید. این کار به شما کمک میکند تا متوجه شوید چه چیزی در بازار جواب میدهد و چه چیزی نه. مثلا فرض کنید شما یک بازی موبایلی ساختهاید که شباهت زیادی به یک بازی معروف دارد. اگر بدون تحقیق وارد بازار شوید، احتمالا همان مسیری را میروید که آن بازی طی کرده است، بدون اینکه بدانید چه اشتباهاتی داشته و چطور میتوان آن را بهتر کرد. اما اگر رقیب خود را به خوبی بشناسید، میتوانید از نقاط ضعفش به نفع خودتان استفاده کنید.
برای مثال، شاید متوجه شوید که کاربران از تبلیغات بیش از حد درون بازی رقیب ناراضیاند. این یک فرصت طلایی برای شماست که مدل درآمدزایی متفاوتی را امتحان کنید، مثلا تمرکز بیشتری روی فروش آیتمهای درون بازی بگذارید تا تجربه کاربری بهتری ارائه دهید.
دنبال چه اطلاعاتی باشید؟
وقتی بحث تحلیل رقبا میشود، باید به سراغ اطلاعاتی بروید که بتوانند در استراتژی بازاریابی به شما کمک کنند. ببینید آنها دقیقا چه نوع مخاطبی را هدف گرفتهاند. آیا کاربران حرفهای را جذب میکنند یا بیشتر به سراغ کاربران عمومی میروند؟ مثلا اگر یک اپلیکیشن ویرایش عکس دارید، آیا رقیبان شما بیشتر روی عکاسان حرفهای تمرکز کردهاند یا کاربران عادی که فقط میخواهند عکسهایشان را برای شبکههای اجتماعی جذابتر کنند؟
همچنین بررسی کنید که رقبای شما از چه کانالهایی برای بازاریابی استفاده میکنند. آیا بیشتر روی تبلیغات در گوگل و شبکههای اجتماعی تمرکز دارند یا از بازاریابی محتوایی و همکاری با اینفلوئنسرها استفاده میکنند؟ اگر بفهمید که بیشترین کاربران آنها از چه طریقی جذب شدهاند، میتوانید برای خودتان هم یک استراتژی کارآمدتر بچینید.
تبلیغات رقبا را همیشه تعقیب کنید

زیر نظر داشتن تبلیغات رقیبها
یکی از بهترین راهها برای یادگیری از رقبا این است که تبلیغاتشان را زیر نظر بگیرید. ببینید چه لحنی دارند، روی چه ویژگیهایی از محصولشان تأکید میکنند و چطور سعی میکنند کاربران را قانع کنند. مثلا اگر یک اپلیکیشن سلامت دارید و میبینید که رقبای شما در تبلیغاتشان بیشتر روی کاهش وزن سریع تمرکز کردهاند، شاید بتوانید یک زاویه دید متفاوت پیدا کنید و مثلا روی سبک زندگی سالم تأکید کنید تا به جایگاه متمایزی در بازار برسید.
اگر رقبای شما تخفیفهای جذابی ارائه میدهند، شاید لازم باشد استراتژی قیمتگذاری خود را بررسی کنید. اما این به معنی این نیست که همیشه باید ارزانتر باشید. گاهی اوقات میتوان با ارائه ارزش بیشتر، کاربران را بدون نیاز به رقابت قیمتی جذب کرد. مثلا در یک بازی موبایلی میتوانید به جای تخفیف مستقیم، محتوای انحصاری یا آیتمهای ویژهای را به کاربران وفادار بدهید تا بدون کاهش درآمد، نرخ نگهداشت کاربر را بالا ببرید.
سهم خودتان در بازار را مشخص کنید
وقتی همه این دادهها را جمعآوری کردید، نوبت به این میرسد که بفهمید سهم شما در بازار چقدر است و چطور میتوانید آن را افزایش دهید. آیا در حال حاضر بخش کوچکی از بازار پُرپتانسیلی را در اختیار دارید؟ یا باید روی حفظ مشتریان فعلی تمرکز کنید تا سهمتان را از دست ندهید؟
مثلا اگر اپلیکیشن شما در یک دستهبندی شلوغ قرار دارد، ممکن است رقابت مستقیم با برندهای بزرگ سخت باشد. اما اگر بتوانید روی یک بازار خاص تمرکز کنید که هنوز بهاندازه کافی اشباع نشده، میتوانید با هزینه کمتر به نتایج بهتری برسید. مثلا به جای اینکه یک اپلیکیشن عمومی برای یادگیری زبان بسازید، شاید بتوانید یک اپلیکیشن تخصصی برای یادگیری اصطلاحات تجاری انگلیسی طراحی کنید که مخصوص صاحبان کسبوکار باشد.
با آنالیز SWOT مسیرتان را بهتر از همیشه بشناسید
اگر بخواهید در یک مسیر ناشناخته رانندگی کنید، بدون نقشه و مسیریاب کارتان سخت میشود. در دنیای کسبوکار هم ماجرا دقیقا همین است. شما باید بدانید که در چه نقطهای ایستادهاید، چه موانعی در مسیرتان وجود دارد و چه فرصتهایی برای رشد دارید. آنالیز SWOT دقیقا همین کار را برای شما انجام میدهد.
این مدل تحلیلی به شما کمک میکند تا نقاط قوت (Strengths) و ضعف (Weaknesses) خود را بشناسید، فرصتهای (Opportunities) پیش رویتان را پیدا کنید و از تهدیدها (Threats) آگاه شوید. این تحلیل نهتنها در مورد کلیت کسبوکار، بلکه برای محصول، کمپین بازاریابی یا حتی بازی موبایلی جدیدتان هم کاربرد دارد.
نقاط قوت؛ برگ برنده شما چیست؟
نقاط قوت همان چیزهایی هستند که باعث میشوند کسبوکار یا محصول شما نسبت به دیگران متمایز باشد. این ویژگیها میتوانند داخلی باشند، یعنی چیزهایی که تحت کنترل شما هستند. مثلا اگر یک اپلیکیشن مدیریت مالی طراحی کردهاید که رابط کاربری بسیار ساده و جذابی دارد، این یک نقطه قوت بزرگ است. کاربران راحتتر با اپلیکیشن شما ارتباط میگیرند و نیازی به یادگیری پیچیده ندارند.
یا در دنیای بازیهای موبایلی، فرض کنید بازی شما یک گیمپلی منحصربهفرد دارد که در هیچ بازی مشابهی دیده نمیشود. این ویژگی میتواند همان عاملی باشد که کاربران را به سمت شما جذب میکند. پس شناسایی این نقاط قوت کمک میکند تا روی آنها بیشتر تمرکز کنید و در تبلیغات، این ویژگیها را برجستهتر نشان دهید.
نقاط ضعف؛ جایی که باید خودتان را تقویت کنید

نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید
هیچ کسبوکاری کامل نیست. نقاط ضعف همان بخشهایی هستند که میتوانند جلوی پیشرفت شما را بگیرند. شاید محصول شما هنوز به اندازه کافی شناختهشده نیست، یا تیم بازاریابیتان منابع محدودی دارد. شاید اپلیکیشن شما هنوز برای برخی دستگاهها بهینه نیست یا بازی شما نیاز به بهبود در بخشهای گرافیکی دارد.
مثلا فرض کنید شما یک بازی موبایلی ساختهاید که ایده آن فوقالعاده است، اما به دلیل کمبود بودجه، روی صداگذاری و موسیقی آن سرمایهگذاری نکردهاید. این میتواند یک نقطه ضعف باشد که تجربه کلی بازی را تحتتأثیر قرار میدهد. اما اگر این ضعف را بهموقع شناسایی کنید، میتوانید راهی برای آن پیدا کنید. مثلا میتوانید از یک کمپین جذب سرمایه استفاده کنید یا نسخهای سبکتر از بازی را برای شروع ارائه دهید.
فرصتها؛ مسیرهایی که باید به آنها توجه کنید
فرصتها همان موقعیتهایی هستند که میتوانند باعث رشد و موفقیت شما شوند. این موارد معمولا با تغییرات بازار، نیازهای جدید کاربران یا حتی ضعفهای رقبا شکل میگیرند. مثلا فرض کنید یک اپلیکیشن ورزشی طراحی کردهاید و میبینید که بهتازگی روند ورزش در خانه بسیار محبوب شده است. این یک فرصت طلایی برای شماست که اپلیکیشن خود را برای این نیاز خاص بهینه کنید و تبلیغاتتان را روی کاربرانی متمرکز کنید که به دنبال تمرینهای خانگی هستند.
یا اگر رقیب شما در ارائه خدمات پشتیبانی ضعیف عمل میکند، این فرصت را دارید که با ارائه پشتیبانی قویتر، بخشی از کاربران آنها را جذب کنید. در بازیهای موبایلی هم ممکن است متوجه شوید که کاربران از تبلیغات بیشازحد در بازیهای دیگر ناراضیاند. این فرصتی است تا شما یک مدل درآمدی جایگزین مثل خریدهای درونبرنامهای را به کاربران خود پیشنهاد دهید.
تهدیدها؛ موانعی که نباید غافلگیرتان کنند
همهچیز همیشه طبق برنامه پیش نمیرود. تهدیدها همان عواملی هستند که میتوانند به کسبوکار شما آسیب بزنند. این موارد معمولا خارج از کنترل شما هستند، اما با شناسایی آنها میتوانید از قبل برایشان برنامه داشته باشید.
مثلا اگر اپلیکیشن شما وابسته به یک API خاص است و آن API ناگهان تغییر کند یا دسترسی به آن محدود شود، این میتواند یک تهدید جدی برای شما باشد. یا در دنیای بازیها، اگر یک بازی بزرگ و معروف با ویژگیهایی مشابه بازی شما منتشر شود، ممکن است بخشی از کاربران بالقوه خود را از دست بدهید.
تغییر قوانین مارکتهای اپلیکیشن یا قوانین تبلیغات دیجیتال هم میتوانند یک تهدید محسوب شوند. اگر روی تبلیغات در یک پلتفرم خاص خیلی حساب کرده باشید و آن پلتفرم قوانینش را تغییر دهد، ممکن است کمپینهای شما دچار مشکل شوند.
از تحلیل SWOT چطور استفاده کنیم؟
داشتن یک لیست از نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها به تنهایی کافی نیست. نکته مهم این است که بعد از این تحلیل، باید برنامهای عملی برای بهبود وضعیت خودتان داشته باشید. مثلا اگر نقاط ضعفتان را بشناسید، میتوانید روی بهبود آنها کار کنید. اگر فرصتهای خوبی پیدا کنید، باید سریعتر از رقبا از آنها استفاده کنید. اگر تهدیدی در راه است، بهتر است قبل از اینکه غافلگیر شوید، راهحلی برای مدیریت آن پیدا کنید.
تحلیل SWOT مثل یک نقشه راه است که به شما کمک میکند تا تصمیمهای بهتری برای کسبوکارتان بگیرید. با این روش هم میتوانید بهتر از نقاط قوتتان استفاده کنید و هم برای چالشهایی که در مسیرتان وجود دارد، آماده باشید.
حالا هزینهها را شناسایی و بودجهبندی کنید
وقتی صحبت از بودجهبندی میشود، اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که چقدر پول باید خرج کنیم. اما شاید جالب باشد بدانید که دانستن اینکه برای چه چیزهایی نیاز به هزینه کردن ندارید نیز به همان اندازه مهم است!
تصور کنید یک تیم بازیسازی کوچک دارید و میخواهید بازی جدیدتان را منتشر کنید. اگر از همان ابتدا بدانید که نیازی به هزینههای سنگین برای تبلیغات سنتی ندارید و در عوض میتوانید از روشهایی مثل بازاریابی دهانبهدهان، همکاری با استریمرهای گیمینگ و تبلیغات درونبرنامهای استفاده کنید، مسیرتان خیلی شفافتر و کمهزینهتر میشود.
بودجهبندی، فرمان هدایت کسبوکار
بودجه مثل فرمان ماشین است. اگر از همان ابتدا بدانید که چقدر بودجه دارید و چگونه باید آن را خرج کنید، کنترل مسیر در دست شما خواهد بود. وقتی برای تبلیغات، توسعه محصول، جذب مشتری و نگهداشتن آنها برنامه مالی داشته باشید، تصمیمگیریهای شما منطقیتر خواهد بود.
فرض کنید یک اپلیکیشن جدید ساختهاید و قصد دارید آن را در فروشگاههای مختلف منتشر کنید. اگر از همان ابتدا بدانید که چه مقدار میتوانید برای تبلیغات هزینه کنید، انتخابهای هوشمندانهتری خواهید داشت. آیا بهتر است برای تبلیغات در یوتیوب هزینه کنید یا روی بهینهسازی صفحه اپلیکیشن در بازار تمرکز کنید؟ شاید هم بتوانید بخشی از بودجه را به تولید محتوای جذاب در شبکههای اجتماعی اختصاص دهید.
تبلیغات هوشمندانه، نه پرهزینه

بودجهبندی صحیح پلن مارکتینگ
یکی از بزرگترین اشتباهات در بودجهبندی این است که تصور میکنیم هرچقدر بیشتر خرج کنیم، نتایج بهتری میگیریم. اما در دنیای دیجیتال، همیشه اینطور نیست. اگر در گذشته کمپینهای تبلیغاتی اجرا کردهاید، دادههای آنها میتواند بهترین راهنمای شما باشد. مثلا اگر متوجه شدید که تبلیغات در اینستاگرام نرخ تبدیل بالاتری نسبت به تبلیغات در گوگل دارد، شاید بهتر باشد بودجه بیشتری را به اینستاگرام اختصاص دهید و هزینههای کمبازده را حذف کنید. همین نگاه تحلیلی کمک میکند تا بدون هدر دادن منابع مالی، بهترین بازدهی را داشته باشید.
انعطافپذیری، برگ برنده در مدیریت مالی
یک بودجهبندی خوب، همیشه جای انعطاف دارد. هیچوقت همهچیز طبق پیشبینیها پیش نمیرود و اگر امکان تغییر مسیر را نداشته باشید، ممکن است ضرر کنید. تصور کنید یک کمپین تبلیغاتی راهاندازی کردهاید و بعد از چند روز متوجه میشوید که نتیجه دلخواه را ندارد. اگر بودجهبندی شما منعطف باشد، میتوانید سریعاً مسیر را تغییر دهید، بودجه را به یک روش دیگر اختصاص دهید و جلوی ضرر را بگیرید. این همان چیزی است که باعث میشود کسبوکارهای موفق همیشه یک قدم جلوتر از رقبا باشند.
مدیریت مالی، کلید موفقیت در آینده
وقتی گزارشهای مالی دقیق داشته باشید، برنامهریزی برای ماههای بعد بسیار راحتتر میشود. اگر بدانید که چه میزان از هزینهها سودآور بوده و چه بخشهایی نیاز به تغییر دارند، میتوانید برای کمپینهای بعدی برنامهریزی بهتری داشته باشید. این نوع مدیریت مالی به شما کمک میکند تا به جای حرکت در تاریکی، با اطمینان و آگاهی مسیر رشد را طی کنید.
کانالهای جذب مخاطب هدفتان را مشخص کنید
قبل از اینکه سراغ طراحی نهایی استراتژی دیجیتال مارکتینگ خود بروید، باید بدانید که مخاطبان از چه مسیری به شما میرسند. اگر ندانید چطور و از کجا سر و کله کاربران پیدا میشود، عملاً نمیتوانید تصمیم درستی برای تبلیغات و جذب مخاطب بگیرید.
کانالهای دیجیتال مارکتینگ همان مسیرهایی هستند که کاربران شما را در آنجا پیدا میکنند. این مسیرها میتوانند مستقیم یا غیرمستقیم باشند، رایگان یا پولی، طولانیمدت یا کوتاهمدت. نکته مهم این است که هر کانالی ویژگیهای خاص خودش را دارد و نمیتوان برای همه کسبوکارها نسخه یکسانی پیچید.
انتخاب بهترین مسیر برای اپلیکیشنها و بازیها
فرض کنید یک اپلیکیشن یا بازی موبایلی ساختهاید و میخواهید بیشترین تعداد دانلود را بگیرید. یکی از مهمترین کانالهای جذب کاربر، بهینهسازی اپاستور (ASO) است. این یعنی کاری کنید که اپلیکیشن شما در صفحه نتایج جستجوی گوگلپلی یا اپاستور در جایگاه بالاتری قرار بگیرد. استفاده از نام مناسب، توضیحات جذاب، اسکرینشاتهای حرفهای و نظرات مثبت کاربران تأثیر زیادی در دیده شدن اپلیکیشن شما دارد. اگر بودجه تبلیغاتی کمی دارید، میتوانید تبلیغات جستجو (Search Ads) را امتحان کنید که باعث میشود اپلیکیشن شما در صدر نتایج جستجو برای کلمات کلیدی خاص قرار بگیرد.
تبلیغات گشتوگذار یا هوشمند یکی دیگر از گزینههای جذاب است. این مدل تبلیغات در قالب بنرهای درون برنامهای یا پیشنهادهای هوشمند به کاربرانی نمایش داده میشود که احتمال دارد به اپلیکیشن شما علاقهمند باشند. مثلاً اگر یک بازی موبایلی ساختهاید، تبلیغات شما میتواند درون بازیهای مشابه دیگر نمایش داده شود تا مخاطبان هدف دقیقتری را جذب کنید.
وبسایت و راههای رسیدن به کاربران

طراحی نمونه پلن مارکتینگ
اگر کسبوکار شما بیشتر بر پایه وبسایت بنا شده، کانالهای جذب مخاطب کمی متفاوت خواهد بود. یکی از پایهایترین روشها، سئو یا بهینهسازی برای موتورهای جستجو است. وقتی وبسایت شما در گوگل برای کلمات کلیدی مرتبط در رتبههای بالا قرار بگیرد، بدون نیاز به پرداخت هزینه تبلیغات، ترافیک زیادی دریافت خواهید کرد. اما سئو زمانبر است و نیاز به تولید محتوای ارزشمند، لینکسازی و بهینهسازی فنی دارد.
از طرف دیگر، اگر بخواهید سریعتر نتیجه بگیرید، تبلیغات در شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام، توییتر و لینکدین میتواند گزینه خوبی باشد. مثلاً اگر یک اپلیکیشن خدماتی ساختهاید، تبلیغات اینستاگرامی با محتوای ویدیویی جذاب میتواند تأثیر زیادی در جذب کاربران داشته باشد. یا اگر وبسایت شما مربوط به یک فروشگاه آنلاین است، تبلیغات گوگل ادز باعث میشود تا هنگام جستجوی کاربران برای محصولات مرتبط، وبسایت شما در صدر نتایج ظاهر شود.
کدام کانال برای شما بهتر است؟
حقیقت این است که هیچ راهی وجود ندارد که از ابتدا دقیق بدانید کدام کانال بیشترین بازدهی را برای شما دارد. بهترین راه، تحلیل دادههای گذشته و تست روشهای مختلف است. اگر قبلاً کمپین تبلیغاتی اجرا کردهاید، بررسی کنید که کدام روش بیشترین تعداد نصب، ثبتنام یا خرید را برای شما داشته است. اگر هنوز دادهای ندارید، میتوانید چند روش را به صورت آزمایشی اجرا و عملکرد آنها را مقایسه کنید.
محتوا، برگ برنده برای کانالهای مختلف
یکی از مهمترین نکاتی که در هر کانال باید به آن توجه کنید، نوع محتوایی است که ارائه میدهید. هر کانال نیاز به یک سبک محتوای خاص دارد. مثلاً اگر روی سئو کار میکنید، نیاز به مقالات جامع و ارزشمند دارید که پاسخگوی سوالات کاربران باشد. اگر تبلیغات بنری اجرا میکنید، طرحهای گرافیکی جذاب اهمیت زیادی دارد. برای شبکههای اجتماعی، ویدیوهای کوتاه و تاثیرگذار بیشترین بازدهی را دارند.
مهمترین اصل این است که هیچ کانالی را بدون بررسی دقیق انتخاب نکنید. هر مسیر نیاز به تحلیل، تست و بهینهسازی دارد. اگر هوشمندانه جلو بروید و بر اساس دادهها تصمیم بگیرید، میتوانید بهترین ترکیب از کانالهای دیجیتال مارکتینگ را برای کسبوکار خود پیدا کنید.
حالا استراتژی حرکت در کانالهای مدنظرتان را تعیین کنید
فرض کنید در حال بازی شطرنج هستید. اگر مهرههایتان را بیبرنامه روی صفحه بچینید، خیلی زود بازی را خواهید باخت. اما اگر از همان ابتدا بدانید که سربازها را چطور حرکت دهید، وزیر را کجا قرار دهید و چه موقع از اسب استفاده کنید، احتمال برد شما چندین برابر میشود. دنیای دیجیتال مارکتینگ هم دقیقاً همین است. وقتی کانالهای جذب مخاطب را مشخص کردید، حالا وقت آن است که استراتژیها و تاکتیکهای مربوط به هر کدام را روی صفحه بازی بچینید.
بدون استراتژی جلو رفتن، یعنی حرکت در تاریکی
استراتژی چیزی نیست که فقط شرکتهای بزرگ به آن نیاز داشته باشند. حتی اگر یک استارتاپ کوچک هستید یا یک اپلیکیشن مستقل طراحی کردهاید، باید دقیق بدانید که با چه روشی میخواهید کاربران را جذب کنید و چطور قرار است آنها را نگه دارید.
فرض کنید میخواهید روی تبلیغات جستجو در گوگل سرمایهگذاری کنید. آیا صرفاً باید یک بودجه مشخص کنید و بقیه را به گوگل بسپارید؟ قطعاً نه! باید کلیدواژههایی که بیشترین جستجو را دارند شناسایی کنید، متن تبلیغات را طوری بنویسید که نرخ کلیک بالایی داشته باشد و مرتب عملکرد کمپین را تحلیل و اصلاح کنید. بدون این استراتژیها احتمالاً پول زیادی خرج میکنید ولی نتیجهای را که میخواهید، نمیگیرید.
تاکتیکهای مناسب برای هر کانال را بشناسید
برای هر کانال بازاریابی، باید تاکتیکهای اجرایی مخصوصی داشته باشید. اگر استراتژی شما جذب کاربران از طریق سئو است، تاکتیکهای اجرایی شما شامل تولید محتوای ارزشمند، بهینهسازی فنی سایت و لینکسازی خواهد بود. اما اگر میخواهید از ایمیل مارکتینگ استفاده کنید، باید لیست درستی از کاربران جمعآوری کنید، محتوای ایمیلهای خود را شخصیسازی کرده و زمان ارسال ایمیل را بهگونهای تنظیم کنید که بیشترین نرخ باز شدن را داشته باشد. هر تاکتیک مثل یک ابزار جنگی است که باید آن را در جای درست خودش استفاده کنید.
شناخت عمیق مخاطب، رمز موفقیت تبلیغات

مخاطب خود را بشناسید
هیچ استراتژیای بدون شناخت دقیق مخاطب به نتیجه نمیرسد. باید بدانید که کاربران شما چه نیازهایی دارند، چه دغدغههایی دارند و چطور میتوانید پیام خود را به بهترین شکل به دستشان برسانید. مثلاً اگر یک اپلیکیشن مخصوص فریلنسری طراحی کردهاید، کاربران شما احتمالاً افرادی هستند که به دنبال آزادی شغلی و کسب درآمد بیشتر هستند. پس تبلیغات شما باید روی این نقاط تمرکز کند. یا اگر یک بازی استراتژیک ساختهاید، بهتر است تبلیغات خود را در جاهایی نمایش دهید که گیمرهای حرفهای حضور دارند.
دیجیتال مارکتینگ هیچوقت یک مسیر ثابت و همیشگی ندارد. شما همیشه باید در حال آزمایش و بهینهسازی باشید. هرچه بیشتر با دادهها بازی کنید و تاکتیکهای خود را براساس رفتار مخاطبان تغییر دهید، شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت. این هم نوعی بازی است که اگر درست مهرههایش را بچینید، همیشه برنده هستید.
کلمات کلیدی را با دقت شناسایی کنید
تصور کنید وارد یک بازی نقشآفرینی شدهاید که در آن برای پیدا کردن آیتمهای مخفی باید رمزهای خاصی را بدانید. کلمات کلیدی دقیقاً همان رمزهای دنیای دیجیتال هستند که باعث میشوند محتوای شما در موتورهای جستجو پیدا شود. بدون کلمات کلیدی مناسب، حتی اگر بهترین محتوای دنیا را داشته باشید، کاربران هیچوقت پیدایتان نمیکنند.
کلمات کلیدی چطور مسیر کاربران را مشخص میکنند؟
کلمات کلیدی فقط برای دیده شدن در گوگل نیستند، بلکه نشان میدهند کاربران در چه مرحلهای از تصمیمگیری قرار دارند. فرض کنید یک نفر عبارت “بهترین بازیهای موبایلی ۲۰۲۵” را جستجو میکند. این فرد هنوز در حال تحقیق است و قصد خرید یا دانلود ندارد.
اما اگر کسی بنویسد “دانلود بازی X برای اندروید”، یعنی تصمیمش را گرفته و فقط دنبال یک لینک دانلود میگردد. بنابراین کلمات کلیدی، مثل علائم راهنما در یک شهر ناشناختهاند که مسیر درست را نشان میدهند. اگر بتوانید در مسیر کاربران قرار بگیرید، احتمال تبدیل شدن آنها به مشتری بالا میرود.
کلمات کلیدی مرتبط را انتخاب کنید
برای اینکه بهترین کلمات کلیدی را انتخاب کنید، باید به چند نکته توجه داشته باشید. اول از همه ارتباط کلمات با برند و کسبوکار شما مهم است. مثلاً اگر یک اپلیکیشن یادگیری زبان دارید، نباید فقط روی “بهترین اپلیکیشن آموزشی” تمرکز کنید، بلکه باید ببینید مردم چطور درباره یادگیری زبان جستجو میکنند. شاید عباراتی مثل “چطور در ۳ ماه انگلیسی یاد بگیریم؟” یا “بهترین روش یادگیری اسپانیایی” برای شما مفیدتر باشد.
بعد باید ببینید که این کلمات کلیدی در کجای قیف تبدیل قرار دارند. برخی از آنها فقط برای افزایش آگاهی برند هستند، اما برخی دیگر مستقیماً باعث خرید یا دانلود میشوند. اگر محتوای شما برای کلمات کلیدی اشتباه بهینه شده باشد، ممکن است ترافیک زیادی بگیرید اما نتیجهی خاصی نبینید. درست مثل وقتی که در یک بازی، منابعتان را روی ارتقای کاراکتری میگذارید که عملاً در نبردهای اصلی به دردتان نمیخورد!
حجم جستجو و رقابت کلمات را دست کم نگیرید

کلمات کلیدی در پلن مارکتینگ
فرض کنید در یک بازی بتل رویال هستید و قرار است بین دو اسلحه انتخاب کنید؛ یکی خیلی قوی اما با تیر کم و یکی متوسط اما با مهمات زیاد. در دنیای کلمات کلیدی هم این مسئله وجود دارد. برخی از کلمات خیلی پرجستجو هستند، اما رقابت در آنها وحشتناک بالاست.
مثلاً اگر روی “دانلود بازی موبایل” کار کنید، احتمال اینکه در صفحه اول گوگل دیده شوید خیلی کم است، چون رقبای قدرتمندی مثل گوگل پلی و سایتهای معروف دیگر در آن حضور دارند. اما اگر به سراغ “بهترین بازیهای ماجراجویی رایگان برای اندروید” بروید، احتمال دیده شدنتان بیشتر میشود. باید بین حجم جستجو و میزان رقابت، یک تعادل خوب پیدا کنید.
مهارت در انتخاب کلمات، یک هنر است
همانطور که در یک بازی آنلاین بعضی بازیکنان مهارت بیشتری در پیدا کردن بهترین مسیر برای پیشروی دارند، در دنیای دیجیتال هم انتخاب درست کلمات کلیدی نیاز به مهارت دارد. ابزارهایی مثل Google Keyword Planner، Ahrefs و SEMrush میتوانند به شما کمک کنند تا بهترین گزینهها را پیدا کنید.
اما مهمتر از ابزارها، درک رفتار کاربران است. اگر بدانید که کاربران چطور فکر کرده و چه چیزهایی را جستجو میکنند، میتوانید محتوا و تبلیغاتتان را طوری تنظیم کنید که درست در لحظهای که نیاز دارند، جلوی چشمشان باشید.
تحقیق کلمات کلیدی، یک بازی بیپایان است
اگر فکر میکنید یک بار تحقیق کلمات کلیدی کافی است، سخت در اشتباهید! درست مثل بازیهایی که با هر آپدیت تغییر میکنند، در دنیای دیجیتال هم ترندهای جستجو دائماً در حال تغییر هستند. کاربران ممکن است امروز به یک موضوع علاقه داشته باشند و ماه بعد، کلمات جدیدی برای همان موضوع استفاده کنند. برای همین همیشه باید در حال بررسی و بهروزرسانی استراتژی کلمات کلیدیتان باشید. در غیر این صورت، خیلی زود از بازی عقب میمانید.
تاثیر اولین تعامل با کاربر را جدی بگیرید
تصور کنید وارد یک بازی جدید شدهاید. اولین چیزی که توجهتان را جلب میکند چیست؟ رابط کاربری! اگر بازیای که اجرا میکنید، منوهای نامرتب، رنگبندی ناهماهنگ و طراحی شلوغ داشته باشد، احتمالاً خیلی زود از آن خسته میشوید.
حالا همین را برای یک وبسایت در نظر بگیرید. کاربران وقتی وارد سایت شما میشوند، در چند ثانیه اول تصمیم میگیرند که بمانند یا صفحه را ببندند. یک طراحی خوب میتواند این چند ثانیه را تبدیل به چند دقیقه و حتی چند ساعت کند. رابط کاربری باید ساده، جذاب و کاربردی باشد تا کاربر بدون دردسر به هدفش برسد.
درگاه پرداختی اپ را دوباره بررسی کنید
فرض کنید در یک بازی به مرحله پایانی رسیدهاید و قرار است یک باسفایت سخت را پشت سر بگذارید، اما درست لحظهای که میخواهید ضربه نهایی را بزنید، بازی کرش میکند! چقدر اعصاب خردکن است، نه؟ حالا همین را برای یک فروشگاه اینترنتی در نظر بگیرید. کاربر کلی گشته، محصول موردنظرش را انتخاب کرده، وارد صفحه پرداخت شده و… درگاه پرداخت کار نمیکند!
اگر یک بار این اتفاق بیفتد، شاید کاربر صبر کند. اما اگر دوباره هم با مشکل روبهرو شود، احتمالاً دیگر برنمیگردد. درگاه پرداخت سایت باید همیشه روان و بدون دردسر کار کند، چون کاربران اینترنتی به هیچ وجه صبور نیستند.
وبسایت شما روی همه دستگاهها باید عالی باشد
دنیای امروز پر از گوشیهای هوشمند، تبلتها و لپتاپهای مختلف است. کاربران فقط از کامپیوتر استفاده نمیکنند، بلکه ممکن است وسط بازی با گوشیشان، وارد سایت شما شوند و محصولی را بررسی کنند. اگر سایت شما روی موبایل خوب نمایش داده نشود، به راحتی مشتری را از دست میدهید.
تجربه کاربری راحت، به معنی این است که کاربر نیازی به زوم کردن روی متنها، اسکرول بیدلیل و تلاش زیاد برای پیدا کردن دکمههای اصلی نداشته باشد. طراحی واکنشگرا یعنی وبسایت شما در هر صفحهنمایشی، بهترین شکل خودش را داشته باشد.
قبل از تبلیغات، سایت را آماده کنید
خیلیها فکر میکنند دیجیتال مارکتینگ یعنی فقط تبلیغ کردن و جذب ترافیک. اما اگر سایت شما از نظر طراحی، تجربه کاربری و پرداخت آنلاین مشکل داشته باشد، هرچقدر هم که تبلیغ کنید، فایدهای ندارد. مثل این است که برای یک بازی که هنوز پر از باگ است، تبلیغ سنگین کنید و بعد کاربران با نارضایتی آن را حذف کنند.
پس قبل از هر حرکت برای بازاریابی، مطمئن شوید که سایت شما از هر نظر بینقص و آماده است. بهینهسازی رابط کاربری، بررسی فنی درگاهها، طراحی واکنشگرا و بهبود تجربه کاربری، اولین قدمهای یک پلن دیجیتال مارکتینگ موفق هستند.
برای پلن دیجیتال مارکتینگ خود زمانبندی مشخصی داشته باشید

زمانبندی پلن مارکتینگ
تصور کنید یک بازی استراتژیک را بدون هیچ نقشهای شروع کنید. بدون اینکه بدانید چه موقع باید حمله کنید، چه زمانی دفاع کرده یا کی منابع خود را ارتقا دهید. خیلی زود از رقبا عقب میافتید، چون آنها طبق برنامه و با دقت حرکت میکنند. دیجیتال مارکتینگ هم دقیقاً همین است. اگر همهچیز را به لحظهی آخر بسپارید و بیبرنامه پیش بروید، فرصتهای خوب را از دست میدهید. تقویم مارکتینگ همان چیزی است که این مشکل را برای شما حل میکند.
یک تقویم برای نظم، نه محدودیت
تقویم مارکتینگ قرار نیست دستوپای شما را ببندد، بلکه مثل یک نقشه راه عمل کرده و همهچیز را منظم و قابل پیگیری میکند. مثلاً اگر قرار است برای تبلیغ یک اپلیکیشن کمپینی راهاندازی کنید، باید بدانید که چه زمانی محتواهای تبلیغاتی آماده میشوند، چه روزهایی قرار است تبلیغات منتشر شوند و در چه بازهای باید عملکرد آنها را بررسی کنید.
اگر تیمی روی سئو کار میکند، باید مشخص باشد که چه مقالاتی در چه روزهایی منتشر میشوند و هرکدام چه زمانی آپدیت میشوند. بدون این برنامه، همهچیز به هم میریزد و هیچکس نمیداند دقیقاً چه کار باید بکند.
از ابزارهای برنامهریزی آنلاین کمک بگیرید
قرار نیست برنامه ریزی تبلیغات دیجیتال را روی کاغذ انجام دهید. ابزارهایی مثل ترلو، آسانا یا حتی گوگل کلندر هم میتوانند به شما کمک کنند تا همیشه بدانید در هر روز چه تسکهایی دارید.
مثلا اگر در حال تبلیغ برای یک بازی موبایلی هستید، میتوانید تعیین کنید که در هفته اول، تمرکزتان روی تست A/B تبلیغات بنری باشد، هفته دوم روی انتشار ویدئوهای تبلیغاتی در شبکههای اجتماعی تمرکز کنید و هفته سوم را برای همکاری با اینفلوئنسرها بگذارید. وقتی همهچیز مشخص باشد، دیگر نیازی نیست در لحظه تصمیم بگیرید و وقتتان را برای هماهنگیهای بیبرنامه هدر بدهید.
تقویم، آینهای برای بررسی نقاط ضعف و قدرت
یکی از بهترین مزایای داشتن تقویم مارکتینگ این است که میتوانید عملکرد خود را ارزیابی کنید. مثلاً اگر میبینید که تیم تولید محتوا همیشه از برنامه عقب میافتد، شاید لازم باشد فرآیندهای تولید را بهینه کنید یا منابع بیشتری اختصاص دهید. اگر متوجه شدید که تبلیغات شما در برخی روزها بهتر جواب میدهد، شاید بهتر باشد زمانبندی انتشار تبلیغات را تغییر دهید تا نتایج بهتری بگیرید. این یعنی نهتنها برنامهریزی دارید، بلکه همیشه در حال بهینهسازی هم هستید.
هر کسبوکاری تقویم مخصوص خودش را دارد
هیچ تقویم یکسانی برای همه کسبوکارها مناسب نیست. ممکن است یک تیم استارتاپی نیاز داشته باشد که تقویمش روزانه تنظیم شود، اما یک شرکت بزرگ ترجیح دهد برنامه فصلی داشته باشد. اگر مثلاً یک بازی موبایلی منتشر کردهاید، شاید نیاز باشد تقویمی داشته باشید که شامل محتوای تبلیغاتی، آپدیتهای بازی، همکاریهای تبلیغاتی و کمپینهای تخفیفی باشد.
اما اگر در حال بازاریابی برای یک اپلیکیشن خدماتی هستید، شاید نیاز به برنامهریزی برای انتشار مقالههای بلاگ، تبلیغات گوگل و ایمیل مارکتینگ داشته باشید. مهم این است که تقویم مارکتینگ شما کاملاً بر اساس نیازهای شما طراحی شود.
برنامهریزی دقیق همیشه نتیجه بهتری میدهد. وقتی بدانید چه کارهایی را در چه زمانی باید انجام دهید، کمتر دچار استرس میشوید و کارها را با نظم بیشتری پیش میبرید. پس اگر هنوز برای مارکتینگ خود یک تقویم مشخص نکردهاید، بهتر است همین حالا دست به کار شوید.
نتایج نهایی پلن خود را به درستی تحلیل کنید
تصور کنید در یک بازی استراتژیک آنلاین شرکت کردهاید. شما منابع، نیروها و برنامههای مختلفی دارید، اما اگر بعد از چند مرحله متوجه نشوید که کدام تاکتیک بهتر جواب داده، چطور قرار است پیشرفت کنید؟ در دیجیتال مارکتینگ هم دقیقا همین مسئله مطرح است.
اگر کمپینهای تبلیغاتی، محتوای سئو یا تبلیغات درونبرنامهای خود را اجرا کنید اما ندانید که کدام یک واقعاً به نتیجه رسیده، فقط وقت و پولتان را هدر دادهاید. اندازهگیری نتایج برای چیدن درست استراتژی بازاریابی بسیار مهم است.
از شاخص کلیدی عملکرد غافل نشوید
در هر مسیر نیاز به نشانههایی دارید که بفهمید مسیر درستی را میروید یا باید جهتتان را عوض کنید. در بازاریابی دیجیتال این نشانهها شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) نام دارند. اگر یک بازی موبایلی را تبلیغ میکنید، تعداد نصب، نرخ تعامل کاربران و میزان خریدهای درونبرنامهای میتواند از مهمترین شاخصهای شما باشد. اما اگر یک اپلیکیشن خدماتی دارید، شاید تعداد ثبتنام کاربران، نرخ تبدیل بازدیدکننده به مشتری و میزان رضایت کاربران برای شما مهمتر باشد.
کدام کانال بهتر جواب داده؟
در بازاریابی دیجیتال، شما روی چندین کانال مختلف سرمایهگذاری میکنید. اما مهم این است که بفهمید کدام کانال بیشترین بازده را داشته است. مثلا اگر تبلیغات در گوگل ادز باعث شده تا تعداد نصبهای اپلیکیشن شما بالا برود اما تبلیغات در اینستاگرام تعامل کمی داشته، این یعنی باید روی گوگل ادز تمرکز بیشتری کنید. یا مثلا اگر یک کمپین اینفلوئنسر مارکتینگ باعث شده هزاران نفر به سایت شما بیایند ولی نرخ خرید پایین باشد، شاید نیاز به تغییر پیام تبلیغاتی یا بهبود تجربه کاربری سایت داشته باشید.
پلن دیجیتال مارکتینگ خود را بر اساس تحلیل نتایج بچینید

تحلیل نهایی نمونه پلن مارکتینگ
در بازیهای رقابتی، یکی از تکنیک مهم این است که بعد از هر مسابقه، ویدیوی بازی خودتان را دوباره ببینید و نقاط ضعف و قوت را بررسی کنید. در مارکتینگ هم اگر کمپینهای قبلی را تحلیل نکنید، نمیتوانید در آینده بهتر عمل کنید.
مثلا فرض کنید شما در تبلیغات بازیتان از دو مدل ویدئو استفاده کردهاید؛ یکی اکشن و پُرهیجان و دیگری آرام و داستانی. اگر بعد از یک ماه ببینید که مدل اول نرخ کلیک بالاتری داشته، این یعنی کاربران شما به تبلیغات پرهیجان علاقه بیشتری دارند و باید روی آن سبک تمرکز کنید.
از ابزارهای اندازهگیری هم کمک بگیرید
در هر بازی، شما یک Heads-Up Display دارید که میزان جان، منابع، امتیازات و وضعیت دشمنان را نشان میدهد. در دیجیتال مارکتینگ هم ابزارهایی وجود دارند که همین نقش را برای شما بازی میکنند.
ابزارهایی مثل Google Analytics، Facebook Ads Manager، Firebase برای اپلیکیشنها و حتی Hotjar برای تحلیل رفتار کاربران روی سایت به شما کمک میکنند تا بدانید دقیقاً چه چیزی در حال رخ دادن است. بدون این ابزارها، شما مثل گیمری هستید که بدون نقشه و اطلاعات وارد میدان جنگ شده!
نقاط قوت و ضعف پلن خود را به خوبی بشناسید
وقتی نتایج را بررسی کردید، متوجه میشوید که در چه بخشهایی قوی هستید و کجا نیاز به بهبود دارید. مثلا اگر متوجه شوید که نرخ کلیک روی تبلیغات بالا است اما کاربران بعد از ورود به سایت خرید نمیکنند، این یعنی صفحه لندینگ شما نیاز به بهینهسازی دارد. اگر کمپین ایمیل مارکتینگ نرخ باز شدن خوبی دارد اما نرخ کلیک آن پایین است، شاید محتوای ایمیلها جذابیت کافی را ندارند. این شناخت دقیق کمک میکند تا در هر مرحله، بهتر از قبل عمل کنید.
بدون تحلیل، همهچیز شانس و تصادف است
اگر ندانید چه چیزی جواب داده و چه چیزی نه، هر حرکت بعدیتان بر اساس حدس و گمان خواهد بود. در دنیای دیجیتال مارکتینگ، حرکت بر اساس حدس یعنی هدر دادن بودجه و زمان! همانطور که یک گیمر حرفهای همیشه بازیهای قبلی خود را تحلیل میکند تا در راند بعدی بهتر عمل کند، شما هم باید همیشه نتایج کمپینهای قبلی را بررسی کرده و استراتژیهای خود را بر اساس دادههای واقعی تنظیم کنید. برنده این بازی کسی است که دادهها را بشناسد و از آنها برای بردهای بعدی خود استفاده کند.
و حالا وقت حرکت است …
حالا که پلن دیجیتال مارکتینگ را شناختید، نوبت آن است که قدمهای درست را بردارید. دنیای آنلاین پر از فرصتهای جذاب است، اما بدون یک استراتژی دقیق، ممکن است در این مسیر سرگردان شوید. اینکه بدانید کدام کانالهای تبلیغاتی برای شما بهتر عمل میکنند، چطور بودجهتان را مدیریت کرده و چگونه به بهترین شکل مخاطبان را جذب کنید، همه و همه نیاز به دانش و تجربه دارد.
اگر هنوز نمیدانید از کجا شروع کنید یا نیاز دارید که مسیرتان را با خیال راحتتر پیش ببرید، کارشناسان تبلیغات بازار کنار شما هستند. کافی است فرم مشاوره رایگان را پر کنید تا متخصصان ما متناسب با کسبوکار و اهدافتان بهترین راهکارها را به شما پیشنهاد دهند. پس فرصت را از دست نداده و همین حالا اقدام کنید. آینده دیجیتالی کسبوکار شما، از همین نقطه شروع میشود.
منبع: online.hbs.edu